ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
تو را به خدا ببخشید که داشتیم ادای خودمان را در می آوردیم اما نمی شد مثل خودمان باشیم
تو را به خدا ببخشید که شاید دیگر هیچ وقت مثل قبل نشویم
تو را به خدا ببخشید
یک چیزهایی دست خود آدم نیست
وقتی درِ خانه ای را که تمام دلخوشیت است یک شب مهر و موم می کنند
و نمی توانی واردش بشوی
وقتی ده تا ایمیل می زنی و یکیش را جواب نمی دهند محض رضای خدا
وقتی تمام دلخوشی هایت
عکس دوستانت
خاطره بازی هایت
نم اشک ها و مزه خنده هایت
کامنت های عزیز تر از جانت
کامنت کسانی که دیگر نیستند
پستهایی که دیگر خودت هم نمی توانی دوباره بنویسی و حس و حالشان را تجربه کنی
و دویست و هشتاد هزار کلیک مبارکی که نواخته شده
یک شبه می رود و می نشیند پشت یک صفحه آبی رنگ پر از لینکهای مزخرف
دل و دماغ نمی ماند برایت
چون نمی دانی چه خبطی کرده ای که اسباب و اثاثیه ات را ریخته اند توی کوچه
چون نمی دانی که شب که می خوابی ،صبح دوباره خانه ات برقرار است یا نه ؟
این می شود که حس و حالت جا نمی آید
حال و حوصله نداری ...
اما وقتی توی خانه ای مستاجر باشی که صاحبخانه اش لوطی باشد و مرد
هوای مستاجرهایش را داشته باشد
و اگر بچه پرروهای فضول خیابان که لات بازی در می آورند شیشه های خانه ات را شکستند
و اسباب و وسیله خانه ات را تاراج کردند
صاحبخانه بیاید دست بکشد روی سرت و یک کلید دیگر بدهد دستت
و یک خانه به اسمت کند عینهو همان خانه قبلی
آدم دلش قرص می شود
آدم حالش جا می آید و کیفش کوک می شود .
ببخشید اگر انقدر رفت و آمد می کنیم
ببخشید اگر هی مجبورید آدرس خانه مان را عوض کنید
اما جوگیریات قدیم خاطره هایی داشت که نمی شد از آن چشم پوشید .
اسبابمان را دوباره می کشیم
به این امید که بابک اسحاقی با معرفت تر از کیامهر باستانی باشد
و خاطره هایی قشنگ تر برایتان بسازد .
این خانه هم برای خودش همینجا هست محض تنوع
صاحبخانه لوطی ما که اجاره نمی گیرد
هیچ خری هم از خانه خالی بدش نمی آید
البته ما که نفهمیدیم جوگیریات چرا فیلی شد
اما اگر اتفاق مجددی افتاد
اینجا هست تا آواره نباشیم و مزاحم کسی نشویم ...
نشانی جدید جوگیریات :
خداحافظ ...
+ از محسن باقرلوی عزیز یک دنیا ممنونم و این بازیابی خاطره ها را مدیون او هستم .
برم بخونم بر میگردم
میخانیییییییییییییییییییییییییم
...مبااااااااااارکه مجددا......
خداحافظ بابک
خداحافظ کسی که میزبان کیامهرمان شدی تا مسافر در بندمان اسباب اثاثیه اش را ببرد در خانه ی جدید..
دلم برایت تنگ میشود جناب اسحاقی
.
.
خداحافظ.
پس از این قرار است!ک قرار است انجا بنویسید!
منم همینطور
ببین من فقط یه سوال دارم ! الان میشه من به ممد بگم گلپری جون ؟
یعنی الان رفتی اونور ؟ اینجا نیستی ؟ بذار برم ببینم اونور چه خبره !
حالا هی ما رو بکشون اینور اونور
فعلا خداحافظ
زندگی چیزی جز خاطره نیست
این تنها دلیل برای نوشتن این کامنت اینجاست
خب بریم اونور.
جریان چیه مگه اینجام فیلتر شد؟
به سلامت.
:)
چرا خب؟
یعنی خوشمان میاید که هییییییییییی مارا از این خانه به ان خانه میکشانی حاللللللللل میکنیم
ولی باور کن قلبمان با باطری کار میکند ذوق مرگمان میکنی اخر
همه ی اینایی که نوشتن رو بی خیال
بگو ببینم
جیناب سروان
صوبانا خوردی؟
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
به قول خودت صابخونش اگه لوطی و بود و مرد ...
که نیست
که نیستن !!!
یه چیزاییش مهمه
مث همونا که نوشتی
و یه چیزاییش هم مهم نیست
مث یه تیکه طلا که اینور ویترین یا اونور ویترین یا توی خیابون و خونه و کوچه و ... قیمتش همونه که بوده !!!
چیزی ازش کم نشده
_______________
اگه دلت خواست یه سری به خونه منم بزن
خوشحال میشم
سلام بابک
فکر نکن تنهایی ها
درسته این خونه سوت و کوره
ولی ما حواسمون بهت هست
یادمه که اون روزا تو اینجا بودی برای اینکه تنها نباشیم
که بابک اسحاقی بتونه پیشمون باشه
این خونه به خاطر اون روزا همیشه برامون عزیزه
خیالت راحت باشه که قدرت رو میدونیم
مواظب خودت باش
ما هم مواظب خودمون هستیم
خدانگهدار
یه دنیا ممنون
چه جالب!!
خواهش میکنم بابک عزیز
اونجا می خونیمتون پس..:)
آهنگ این وبلاگت هنوز مثل روزهای اوله
همونطور منقلب کننده و خاص
فکر کنم تا همیشه هم برای همه همین باشه
این آهنگ و بازی سفره های آسمانی و وبلاگ جوگیریات و تمام حس و حال های عجیبش
سلام ..
سلام
ببخشید من رمز ندارم
قالب آبی اینجا چه خوشرنگه گرچه آرومه و ساکت
سلام بابک خان