جوگیریات

بابک اسحاقی

جوگیریات

بابک اسحاقی

آخرین روز شهریور ٬ کمر سال می شکند ...

الو ؟ سلام ... 

سلام حاج آقا ... چطوری کیا ؟ 

 

خوبم . تو خوبی ؟ 

خووووووووووب ... ( صدای خنده ) 

 

دلم تنگ شده بود 

منم همینطور ... مهربان خوبه ؟ بچه ها خوبن ؟ 

 

آره ... دلم تنگ شده بود برات  

خب چرا زنگ نمی زنی مرد مومن ؟ 

 

زنگ ؟ چطوری  آخه  ؟

ولش کن ... مریم خوبه ؟ 

 

مریم ؟ یعنی خودت نمی دونی ؟ 

چرا ... می دونم  

 

اونجا چطوریه شیرزاد ؟ مردن مثل خواب می مونه ؟ 

( صدای غش غش خنده ) نه بابا ... خیلی باحال تر از خوابه کیا ... مثل بیدار شدنه

 

چجوریه ؟  

نمیشه توضیح داد ... خودت میای می بینی ...  

 

کی ؟ 

یه کم صبر داشته باش ... ( صدای خنده از ته دل )  

 

کی ؟ 

صدات قطع و وصل میشه کیا ... من باید قطع کنم ... مواظب مریم باش ...

 

مواظبم ... مواظبیم ... تو هم مواظبمون باش ... خب ؟

مواظبم ... ( صدای خنده ) 

 

الو ؟ الو ؟ 

بوق ... بوق ... بوق ... 

 

الو شیرزاد ؟ الو ؟ 

یادم رفت بگم  

زنگ زده بودم تولدت رو تبریک بگم رفیق   

 

 

 

- 

تولدت مبارک

 

 

فردا عصر برات یه عالمه گل میاریم ...

 

 


 

+ تولدانه 

 

جرثقیل ! ممنونیم

خدا را شکر 

این بچه امروز صبح اعدام شد و امنیت برقرار گردید 

حالا می توانیم با خیال راحت توی خیابان های این شهر قدم بزنیم 

و دلهره نداشته باشیم که اگر کسی زد آئینه ماشینمان را شکست  

ممکن است چاقو هم توی قلب و حلقمان فرو کند . 

 

 

چند شماره ای

اول اینکه  

از همه دوستانی که توی نظر سنجی پست قبل شرکت کردند ممنونم 

فکر می کنم که باید یک تغییراتی در رفتار وبلاگیم صورت بدهم 

به هر حال ممنونم که صادقانه نظرتان را گفتید ...  


دوم اینکه   

فردا تولد حبیب است .  

خودش برای خودش جشن راه انداخته اینجا آنهم چه جشنی ٬بیا و ببین 

امیدوارم خدا بهش عقل و سلامتی و به خانواده محترمش صبر جزیل عنایت بفرماید ... 

 


سوم اینکه   

مهربان توی این پست چند تا اعتراف تکان دهنده کرده است  

البته زیاد هم تکان دهنده نیست اما خب برای بنده به عنوان همسر ایشان خیلی مفید بود 

دارم فکر می کنم چند تا اعتراف یادم بیاید که قابل ذکر باشد و زندگی مشترکمان را از هم نپاشد 

جدا از شوخی این اعترافات لزوما مثل اعتراف پیش پدر روحانی نیست که آبرو حیثیت آدم را ببرد 

اما فکر کنم کامنتهای این پست بامزه و جالب بشود . 

 


و چهارم اینکه  

با اینکه چند هفته بیشتر از مسافرت به شمال نگذشته است 

دلم شدیدا برای آبی دریا و سبزی جنگل و محبت دوستانم تنگ شده است   

دلم برای میزبانان مهربانمان و تک تک همسفرهای با عشقم تنگ شده

جایتان خالی سفر شمال خیلی خوش گذشت  

کاش این خوشی ها انقدر وقتشان کم نبود ... 

 

 

 

کامنت ... بامنت ... بی منت ...

یکی از دوستان خیلی خیلی عزیزم امروز برایم کامنت خصوصی گذاشته است به این مضمون : 

 

... می خواستم زیر کامنت خودت بفرستم که چون خصوصی بود نمیشد !
دقیقا از آخرین کامنتی که به صورت علنی تو وبم گذاشتی شش ماه و شش روز میگذره...۲۲ اسفند ۸۹!!!! ....
 

راستش را بخواهید این کامنت خیلی فکرم را مشغول کرد . طوریکه تصمیم گرفتم امشب به جای نوشتن پست یک بحث راه بیندازیم توی کامنتها در مورد خود کامنت  

این پست را می شود به منزله یک نظر سنجی هم در نظر گرفت .  

 

 

واقعا کامنت چقدر برای شما اهمیت داره ؟ 

آیا اینکه یکنفر براتون کامنت بگذاره برای شما مهمتره یا اینکه پست شما رو بخونه ؟ 

آیا انتظار دارید در جواب کامنتتون اون شخص هم براتون کامنت بذاره ؟ 

آیا اینکه یکنفر براتون کامنت نمیذاره تاثیری در سر زدن به وبلاگش داره ؟  

ممکنه شما هم تلافی کنید و به این دلیل براش کامنت نذارید ؟  

آیا وقتی به یه وبلاگ سر می زنید خودتون رو مجاب می کنید تا نظر بدین تا صاحب وبلاگ بفهمه که بهش سر زدین ؟ 

شده پستی خونده باشید که واقعا نظری برای گفتن نداشتین ولی به خاطر رودرواسی کامنت گذاشته باشین ؟ 

شده خیلی دوست داشته باشین برای پستی کامنت بذارید ولی چون صاحب اون وبلاگ جواب کامنتهای قبلی شما رو نداده بی خیال شده باشین ؟  

اینکه صاحب وبلاگ جواب کامنتهای شما رو بده ( تو وبلاگ خودش ) چقدر براتون اهمیت داره ؟ 

 

طبیعیه که من از اینکه تعداد کامنتهام زیاد باشه لذت می برم

ولی اگر قرار باشه وقتم رو برای نوشتن پست یا جواب دادن به کامنتها یا گذاشتن کامنت تقسیم کنم ٬ترجیح میدم پست بنویسم .  

بعضی از وبلاگها هستند که من واقعا نمی دونم چه نظری باید براشون بذارم  

بعضی وقتها اصلا آدم حوصله خوندن یک پست رو نداره  

بعضی وقتها از خوندن یک پست لذت هم می بری ولی واقعا حرفی برای گفتن نداری

به نظرتون این به ارتباطمون خدشه وارد می کنه ؟  

کسی هست که چون براش کامنت نمیذارم از من دلخور شده باشه ؟ 

  

  

 

+ مشخصه که روی صحبت ما دوستان صاحب وبلاگ هستند .  

اما دوستان بی وبلاگ هم میتونن تو این بحث شرکت بکنن ...